نگین دانشجوی معماری است که به افسردگی مبتلا بود، بعد از مراجعه به مرکز مشاوره مشاورمود تحت درمان قرار گرفت. روانشناس او معتقد به شناخت درمانی بود. حالا بعد از شش ماه نگین برای تشکر از روان درمان گر شناختیاش به او نامه مینویسد، بخشی از نامه را باهم بخوانیم: هرگز فکر نمیکردم که دوباره خودم را دوست داشته باشم. موهایم مناسب نبود، صدایم خیلی بلند بود، قدم خیلی کوتاه بود. اوه خدای من، چقدر دردناک بود. واقعاً از شما سپاس گزارم که به من کمک کردید راه خود را در مارپیچ ذهنم پیدا کنم. یکی از مفیدترین کارهایی که با هم انجام دادیم این بود که یاد گرفتم چگونه شناختهای معیوب خودم را اصلاح کنم. یاد گرفتم با آن افکار منفی که به من میگفتند: بد هستم، شرایط ناگوار است، آینده تیره است و … مبارزه کنم و افکار خودم را تغییر دهم. البته منظورم این نیست که همه چیز عالی است، هنوز هم موی خودم را دوست ندارم ولی برایش بیش از حد غصه نمیخورم.
احتمالاً شما هم دوست دارید بدانید شناخت درمانی با چه روشهایی توانست به نگین کمک کند پس تا پایان این مقاله با ما باشید.
شناخت درمانی چیست؟
شناخت درمانی توسط آرون بک ابداع شد و بر نقش نظامهای اعتقادی و تفکر در رفتار و احساس تأکید دارد. کانون شناخت درمانی، شناخت عقاید تحریف شده و تغییر تفکر ناسازگارانه به کمک برخی فنون است که شامل فنون عاطفی و رفتاری میشود. در جریان درمان با روش شناخت درمانی به افکاری که انسانها از آن بیخبرند و نظامهای اعتقادی یا طرحوارههای شناختی توجه میشود. شناخت درمانگرها با همکاری مراجعان نقش یک مربی تربیتی را بازی میکنند. آنها به مراجعان خود کمک میکنند اعتقادات تحریف شده خود را بیابند و روشهایی برای تغییر این عقاید توصیه میکنند. شناخت درمانگرها در همین راستا، گاهی به مراجعان خود تکالیفی میدهند تا در آنها شیوههای جدید حل مسائل را جایگزین شیوههای قدیمی کنند. گاهی درمانگر که مشغول جمعآوری اطلاعات برای تعیین راهبردهای درمان است، از مراجعان میخواهد افکار معیوب خویش را ثبت کنند و مشکلات مراجعان را با پرسشنامههای کوتاه موجود میسنجد. شناخت درمانگرها در رویکرد خویش انواع تفکرات ناسازگارانه را مشخص کردهاند و راهبردهای درمانی خاصی برای درمان برخی از اختلالات روانی از جمله درمان افسردگی و اختلالات اضطرابی دارند.
طرحواره های شناختی
طرحواره های شناختی متشکل از طرز فکر افراد در مورد نیازها و عقاید و مفروضاتشان درباره مردم، رویدادها و محیط است. بهطورکلی دو نو طرحواره شناختی وجود دارد: مثبت (سازگارانه) و منفی (ناسازگارانه). طرحواره ای که در یک وضعیت، سازگارانه است در وضعیت دیگر میتواند ناسازگارانه باشد. در اینجا طرحواره ای از شناخت درمانی را مثال میزیم که متناسب با وضعیت میتواند مثبت یا منفی باشد. فرهاد مرد ۷۶ سالهای بود که اخیراً با عنوان مدیر اجرایی ارشد یک شرکت بزرگ بازنشسته شده بود. او از وقتی که دبیرستان میرفت از پایینترین سطوح در این شرکت کارکرده و خودش را پس از ۵۰ سال به بالاترین سطح آن رسانده بود. وی در دوران بازنشستگی از لحاظ بدنی سالم بود، پول زیادی داشت، زندگی زناشویی و روابط خانوادگی وی خوب بود و چند دوست نیز داشت. ولی هنگام مراجعه جهت درمان تا حد زیادی افسرده بود. طرحواره های مؤثری که باعث موفقیت او شده بودند عبارتاند از «من همانی هستم که انجام میدهم و تولید میکنم»؛ «ملاک ارزیابی دیگران در مورد انسان، سودمندی وی است، و انسان بیکار موجود بیارزش و تنبلی است». این طرحواره ها اگرچه مشابه بودند ولی تأثیر بسیار متفاوتی بر زندگی فرهاد داشتند.
معمولاً عقاید یا طرحواره های مهم اشخاص، در معرض تحریف شناختی قرار میگیرند چون طرحواره ها غالباً از دوران کودکی شروع میشوند، فرایندهای فکری نگهدارنده آنها معمولاً معرف خطاهای استدلالی اولیه فردند. در این مقاله قصد داریم تحریفهای شناختی رایج در اختلالات را موردبحث قرار داده و به پنج مورد از آنها اشاره کنیم.
تفکر دو مقوله ای: وقتی اینگونه فکر میکنیم که امور یا باید دقیقاً مطابق میل ما باشند یا شکستخوردهایم، در واقع درگیر تفکر دو مقوله ای یا همه یا هیچ شدهایم. دانشجویی که میگوید «اگر نمره ۲۰ نگیرم تنبل هستم» درگیر تفکر دو مقوله ای شده است. وی نمرات ۱۲ و ۱۵ را نشانگر تنبلی میداند و از آنها خشنود نمیشود.
مشاهده گزینشی: گاهی اوقات انسانها برای تأیید تفکر منفی یا افسرده خویش برخی عقاید یا حقایق را انتخاب میکنند. برای مثال یک بازیگر بیسبال که چند ضربه خوب زده و بازیکن خوبی است روی خطایش متمرکز و در آن غرق میشود. بهاینترتیب وی به طور گزینشی روی یکی از وقایع بازی تمرکز کرده تا نتایج منفی بگیرد و احساس افسردگی کند.
فاجعه سازی: در این تحریف شناختی، انسانها در مورد رویدادی مهم اغراق میکنند و از آن یک رویداد وحشتناک میسازند. افکاری چون میدانم وقتی با مدیر منطقه صحبت کنم حرف احمقانهای میزنم که موقعیت کاری من را به خطر خواهد انداخت. مطمئنم چیزی خواهم گفت که باعث میشود به من ترفیع ندهد. این افکار باعث میشوند یک جلسه مهم به یک فاجعه تبدیل شود.
تعمیم افراطی: انسانها گاهی بر اساس چند رویداد منفی، تعمیم افراطی میدهند و فکرشان را تحریف میکنند. برای مثال، یک دبیرستانی ممکن است بگوید «چون امتحان علومم را بد دادم پس در امتحان ریاضی هم موفق نخواهم بود». یا ممکن است کسی بگوید چون «کامران و هومن از من عصبانی شدند پس دوستان دیگرم دوستم نخواهند داشت و کاری برای من نخواهند کرد.» |
بزرگنمایی یا کوچکنمایی: انسانها گاهی اشکالات را بزرگ و نقاط قوت را ناچیز جلوه میدهند. به همین دلیل نتیجهگیریهایی میکنند که مؤید احساس حقارت یا افسردگی آنها است. مثال بزرگنمایی، ورزشکاری است که دچار کشیدگی عضله شده و خودش میگوید «نمیتوانم در بازی امروز حاضر باشم، احتمالاً عمر ورزشی من به سر آمده است». وی در حالت کوچکنمایی ممکن است به خودش بگوید «اگرچه امروز خوب بازی کردم ولی این کافی نیست. من هنوز در حد و اندازههای خودم نیستم.» در دو حالت این ورزشکار احساس افسردگی میکند.
تکنیک های شناخت درمانی
اکتشاف هدایت شده: یکی از تکنیک های شناخت درمانی اکتشاف هدایت شده است. اکتشاف هدایت شده که گاهی به آن گفتوشنود سقراطی میگویند به مراجعان کمک میکند عقاید و مفروضات ناسازگارانه خویش را تغییر دهند. مشاوره بالینی، مراجع را به نحوی هدایت میکند تا شیوههای جدید تفکر و رفتار را کشف کند. وی این کار را با طرح مجموعه سؤالاتی انجام میدهد که در آنها با اطلاعات موجود، عقاید مراجع زیر سؤال میروند.
مراجع: از این میترسیدم که اگر شغل جدیدم را فاش کنم دیگران فکر کنند از عهده آن برنمیآیم.
درمانگر: این قضیه حاکی از چه مفروضاتی است؟
مراجع: خوب حاکی از فکرخوانی من است یعنی از قبل میدانم آنها چه فکری خواهند کرد.
درمانگر: دیگر چه مفروضاتی؟
مراجع: این که من میدانم همکاران جدیدم در مورد من چه فکری میکنند.
اسناد مجدد: گاهی مراجعان خودشان را بابت برخی شرایط و وقایع مقصر میدانند در حالی که خیلی هم مقصر نبودهاند. مراجعان با سرزنش کردن خویش بیشتر احساسی گناه و افسردگی خواهند کرد. درمانگران همچون مثال زیر با فن اسناد مجدد، به مراجعان میکنند خودشان را مقصر ندانند.
مراجع: من باعث شدم نامزدم ترکم کند.
درمانگر: غالباً در روابط، هر دو طرف مقصرند. بیا ببینیم آیا فقط تو مقصر بودهای با سعید نیز تقصیر داشته است.
زیر سؤال بردن مطلقها در شناخت درمانی: مراجعان غالباً با مطرحکردن اظهارات افراطی مثل تمام همکارانم از من باهوشترند، ناراحتی خویش را بیان میکنند. در چنین اظهاراتی معمولاً از کلمات همه، همیشه، هرگز، هیچکس و همواره استفاده میشود. درمانگر معمولاً این اظهار نظرهای مطلق را زیر سؤال میبرد تا مثل مورد زیر، مراجع نظرش را دقیقتر بیان کند.
مراجع: تمام همکارانم از من باهوشترند.
درمانگر: تمام؟ یعنی تمام همکارانت از تو باهوشترند؟
مراجع: خوب تمام که نه. خیلی از همکارانم را اصلاً نمیشناسم. ولی رئیس من باهوشتر از من به نظر میرسد؛ واقعاً او در جریان تمام امور هست.
شناخت معنای شخصی: هر کلمهای بسته به افکار خودکار و طرحواره های شناختی اشخاص، معنای خاصی برای آنها دارد. معمولاً درمانگران نباید فرض کنند منظور مراجع از کلمات را میدانند. برای مثال گروهی از افسردهها از کلمات مبهمی چون ناراحت، بازنده، افسرده یا علائم خودکشی استفاده میکنند. درمانگر با پرسوجو در مورد معنای این کلمات همچون مراجع میتواند شناخت بیشتری از تفکر مراجع پیدا کند.
مراجع: من یک بازنده واقعی هستم.
درمانگر: میگویید بازنده هستید. منظورتان از بازنده چیست؟
مراجع: بازنده بودن یعنی اینکه هیچوقت به خواستههایتان نرسید.
درمانگر: چه چیزی را میبازید؟ مراجع: خوب در واقع چیز زیادی نمیبازم.
درمانگر: پس بهتر است توضیح بدهید چه چیزی را میبازید چون من نمیفهمم چطور یک بازنده هستید.
برچسب زدن تحریف ها در شناخت درمانی: قبلاً به چند مورد از تحریفهای شناختی مثل تفکر دو مقوله ای، تعمیم افراطی اشاره کردم. مراجعان با برچسب زدن به این تحریفها میتوانند افکار خودکاری را که مزاحم استدلال آنان میشوند دستهبندی کنند. برای مثال، از مراجعی که معتقد است مادرش همیشه از او انتقاد میکند سؤال میشود که آیا این تحریف هست یا خیر و آیا رفتار مادرش را «تعمیم افراطی» میدهد یا خیر.
شناخت درمانی کوتاه مدت
شناخت درمانی بسیاری از اختلالات، مثل افسردگی و اضطراب کوتاه مدت هستند و معمولاً ۱۲ تا ۲۰ جلسه ی مشاوره روانشناسی طول میکشد. گاهی درمانگران بیماران خود را در ماه اول هفتهای دو جلسه میبینند و سپس در چند ماه آینده آنها را هفتهای یک جلسه میبیند. عوامل مختلف طول روان درمانی را تعیین میکند از جمله میزان تمایل مراجع به انجام تکالیف منزل، دامنه و عمق مشکلات و مدت زمانی که مراجع مشکل مورد نظر را داشته است. درمان اختلالات شخصیت خود شیفته، مرزی و دیگر اختلالات شخصیت غالباً ۱۸ تا ۳۰ ماه طول میکشد.